برچسب : داستان کوتاه پیرمرد عاشق,داستان کوتاه پیرمرد,داستان کوتاه پیرمرد و دریا,داستان کوتاه پیرمرد کره فروش,داستان کوتاه پیرمرد تنها, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 471 تاريخ : دوشنبه 15 شهريور 1395 ساعت: 10:27
برچسب : داستان کوتاه یک روز برفی, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 208 تاريخ : دوشنبه 15 شهريور 1395 ساعت: 10:27
برچسب : نویسنده : aboofehkoord بازدید : 176 تاريخ : دوشنبه 15 شهريور 1395 ساعت: 10:27
برچسب : داستان كوتاه خيانت,داستان کوتاه خيانت,داستان کوتاه خیانت دختر به پسر,داستان کوتاه خیانت زن به شوهر,داستان کوتاه خیانت عشقی,داستان کوتاه خیانت زن,داستان کوتاه خیانت عاشقانه,داستان کوتاه خیانت در عشق,داستان کوتاه خیانت مرد به زن,داستان کوتاه خیانت دختر, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 564 تاريخ : يکشنبه 14 شهريور 1395 ساعت: 2:40
برچسب : داستان کوتاه,داستان های کوتاه, ها,داستان کوتاه عشقی که, شد,داستان های کوتاه,داستان کوتاه یک,داستان کوتاه از,داستان کوتاه درباره فاحشه, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 170 تاريخ : يکشنبه 14 شهريور 1395 ساعت: 2:40
برچسب : نویسنده : aboofehkoord بازدید : 90 تاريخ : يکشنبه 14 شهريور 1395 ساعت: 2:40
برچسب : داستان کوتاه پستچی, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 193 تاريخ : يکشنبه 14 شهريور 1395 ساعت: 2:40
برچسب : نویسنده : aboofehkoord بازدید : 209 تاريخ : يکشنبه 14 شهريور 1395 ساعت: 2:40
برچسب : داستان كوتاه خودكشي,داستان کوتاه خودکشی,داستان کوتاه خودکشی عاشقانه, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 70 تاريخ : يکشنبه 14 شهريور 1395 ساعت: 2:40
هيچ كس از بيماري من خبر ندارد ، در ظاهر سالم و سرحالم ولي در باطن پيچيده و درهم ، چند روز پيش دختر همسايه ي مان به طرز فجيعي به قتل رسيد ، من سايه ي قاتل را روي ديوارها ديدم ولي حرفي نزدم ، شب كه خواستم بخوابم ديدم كنار پنجره اتاقم ايستاده ، سيگارش را خاموش كرد و گفت چرا چيزي نگفتي ؟ گفتم چه حرف ها ! آدم كه سايه ي خودش را نمي فروشد !!!
نامه هاي اشتباهي...برچسب : نویسنده : aboofehkoord بازدید : 54 تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 ساعت: 9:13
دخترك به زحمت ويلچرش را هل داد و آمد كنار پنجره ، گروهي از مردم تابوتي را روي دوش گرفته و به سمت گورستان مي بردند ، چشم هايش غرق اشك شده بود ، كاش مرده ي توي تابوت جاي خودش را به من مي داد ... زندگي سياه من از تو ، مرگ شيرين تو از من ...
اين آرزو را چند سال پيش هم كه پدرش مي خواست به او تجاوز كند كرده بود ...
نامه هاي اشتباهي...برچسب : نویسنده : aboofehkoord بازدید : 36 تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 ساعت: 9:13
اسم من بهانه است ، يك دختر عصبي و زود رنج كه به تازگي از عشقم جدا شده ام ، نمي دانم چرا ؟ شايد براي اينكه به سيگار كشيدنم گير مي داد ...
عصر زنگ زد ، ده بار ، صد بار ، جوابش را ندادم ، واتس آپ ، تلگرام و اينستاگرامش را هم بلاك كردم ...
حالا نشسته ام لب بالكن و با خيال راحت سيگار مي كشم ، آخ كه چه كيفي دارد ...
نامه هاي اشتباهي...برچسب : داستان کوتاه دخترانه,داستان کوتاه دختر زیرک,داستان کوتاه دختر پسر,داستان کوتاه دختر و پسر,داستان کوتاه دختر,داستان كوتاه دختر و پسر,داستان کوتاه دختر فقیر,داستان کوتاه دختر و پسر عاشقانه,داستان کوتاه دختر خدمتکار,داستان کوتاه دختر زشت, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 39 تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 ساعت: 9:12
بيمار اتاق شماره چهارده عاشق پرستار بخش رواني شده بود ، هر روز از صبح پشت پنجره مي ايستاد و بي صبرانه انتظار او را مي كشيد ...
امروز اما از او خبري نبود ، وقتي به دنبالش گشتند جسدش را روي تختش پيدا كردند ...
پرستار او را خفه كرده بود ...
نامه هاي اشتباهي...
برچسب : داستان کوتاه مرگ,داستان کوتاه مرگ عشق,داستان کوتاه مرگ و زندگی,داستان کوتاه مرگ پدر,داستان کوتاه مرگ در جنگل,داستان کوتاه مرگ عاشقانه,داستان کوتاه مرگ معشوق,داستان کوتاه درباره مرگ,داستان های کوتاه مرگ,داستان کوتاه از مرگ, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 38 تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 ساعت: 9:12
ديشب حرف از ماهيگيري مي زد !!! زيرچشمي نگاهش كردم ، لبخند زد ... فهميدم تصميمش را گرفته ...
نامه هاي اشتباهي...برچسب : داستان کوتاه تصمیم گیری,داستان کوتاه تصمیم مهم,داستان کوتاه تصمیم کبری, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 31 تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 ساعت: 9:12
پيرمرد جنازه پسرش را در بغچه اي پيچيد و آرام داخل گودالي كه كنده بود قرار داد ، اينجا بياباني برهوت و لم يزرع بود كه سال تا سال كسي از آن رد نمي شد ، پيرمرد مجبور به اين كار شده بود چون پولي براي خريد قبر نداشت .
نامه هاي اشتباهي...برچسب : داستان کوتاه مرگ,داستان کوتاه مرگ عشق,داستان کوتاه مرگ و زندگی,داستان کوتاه مرگ پدر,داستان کوتاه مرگ در جنگل,داستان کوتاه مرگ عاشقانه,داستان کوتاه مرگ معشوق, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 21 تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 ساعت: 9:12
چهار روز است از مرگم گذشته ، اطرافم پر از استخوان هاي پوسيده و درهمي است كه به آنها وعده رستاخيز داده شده ، باورم نمي شود من هم قرار است به اين روز بيفتم، از اين به بعد بايد بنشينم و انتظار بكشم ، انتظار براي وعده هاي پوچ...
نامه هاي اشتباهي...برچسب : داستان کوتاه وعده, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 35 تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 ساعت: 9:12
برچسب : داستان کوتاه آخرین برگ,داستان کوتاه آخر شب,داستان کوتاه آخر خنده,داستان کوتاه آخرت,داستان های کوتاه آخر خنده,داستان کوتاه درباره آخرت, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 67 تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 ساعت: 9:12
مستر هاپكينز يك سال بعد هنگام محاكمه دو شكارچي غير قانوني متوجه شد صداي بنگي كه هر روز موقع عبور از جاده ي وال استريت مي شنيده از تفنگ همين دو شكارچي بوده كه اهداف متحركشان را هدف قرار مي داده اند ...
نامه هاي اشتباهي...برچسب : داستان کوتاه هدف,داستان کوتاه درباره هدف,داستان کوتاه در مورد هدف,داستان های کوتاه هدف,داستان کوتاه راجع به هدف,داستان های کوتاه درباره هدف, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 31 تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 ساعت: 9:12
برچسب : داستان کوتاه دخترانه,داستان کوتاه دختر پسر,داستان کوتاه دختر و پسر,داستان کوتاه دختر,داستان كوتاه دختر و پسر,داستان کوتاه دختر فقیر,داستان کوتاه دخترک گل فروش,داستان کوتاه دخترک تنها,داستان کوتاه دخترک,داستان کوتاه دخترک کبریت فروش, نویسنده : aboofehkoord بازدید : 388 تاريخ : جمعه 12 شهريور 1395 ساعت: 9:12